اسماعیلیه و قرامطه در تاریخ
نویسنده:
عارف تامر
مترجم:
حمیرا زمردی
امتیاز دهید
قرمطیان به پیامبری محمّد مصطفی(ص)اقرار داشتند و معتقد بودند که پس از رسول اکرم جز هفت تن امام نبودند نخست علی بن ابی طالب(ع)که هم امام بود و هم پیامبر.قرمطیان اعتقاد داشتند روزی که محمّد(ص)در غدیر خم، علی را به جانشینی برگزید مقام پیامبری از وی بیرون رفت و در علی جای گرفت و محمّد مصطفی ازین پس به فرمان خدای بزرگ تا زمانی که جهان را بدرود گفت پیرو و فرمانبردار علی(ع)بود 16 .آنان معتقد بودند که پس از امام ششم نوبت امامت به محمّد بن اسماعیل بن جعفر رسید و او مهدی و قائم منتظر آل محمد است در روزگار وی -همچنان که پیامبری از محمّد منقطع شد و به علی رسید-امامت نیز از جعفر بن محمد(ع)بیرون رفت و به پسرش اسماعیل بن جعفر منتقل شد سپس خداوند در کار امامت جعفر و پسرش«بداء» کرد و محمد بن اسماعیل را به امامت برگزید.ایشان پندارند که محمد بن اسماعیل نمرده و زنده است و همو قائم و مهدی است.قائم در اعتقاد آنان کسی است که به پیامبری برخیزد و آیینی نو آورد و دین محمّد را از میان بردارد و نسخ کند به همین دلیل محمد بن اسماعیل را از پیامبران اولوالعزم می دانند.
قرمطیان اعتقاد داشتند که قرآن ظاهری دارد و باطنی و می گفتند هرکس در پی تأویل رود از فرشتگان نیکوکار است و هرکس به ظاهر کار کند از اهریمنان فریبکار 18 .آنچه در ظاهر کتاب و سنّت آمده تمثیلهایی است که در زیر آن ظواهر معنی هایی ژرف نهفته است و منظور شارع مقدس، عمل به باطن کتاب و سنّت است.عمل به باطن باعث نجات و رستگاری است و عمل به ظاهر موجب هلاکت و تباهکاری.
قرمطیان اعتقاد داشتند که نظام اجتماعی با گذشت زمان پیوسته دگرگون می شود و با توجه به اعتقادات ایشان به تأویل، در هر عصری خواستار تغییر مناسبات اجتماعی بودند و اعتقادات اجتماعی خود را با تأویل بر قرآن منطبق می کردند.
ورود به کیش قرمطیان آدابی خاص داشت پیش از آن که کسی به مذهبشان درآید از او پیمانهای سخت می گرفتند و سپس کیش را بر او عرضه می کردند، چون شخص به عضویت فرقه درمی آمد از تمام امکانات مالی به یکسان استفاده می کرد.پس از آن که حمدان در کوفه برای هواداران خود دارالهجره را ساخت و پیروان او در آن جا جمع شدند برای آنان صندوق تعاونی مالی ایجاد کرد، کمکهای آنان شامل زکات فطره و خمس بود، تمام پیروان فرقه از درآمد عمومی به یکسان سود می بردند.در برخی جاها داعی هر قریه اموال تمام مردم را در یک جا گرد می کرد و ازین اموال به هرکس به مقدار حاجتش می داد و همه را به کار وا می داشت تا بدین ترتیب هیچ کس فقیر و محتاج باقی نماند.ابوسعید پس از این که به حکومت رسید همه اموال شهر را در یک جا جمع کرد و چهارپایان را همه به شبانان خود سپرد و همه مردم را به منزله کارمند و کارگزار خود کرد و از اموال عمومی در حق ایشان مواجب برقرار ساخت و چنان ترتیبی نهاد که تمامی اموال جزو اموال عامه و به اصطلاح اموال دولتی به حساب آمد .در سفرنامه ناصر خسرو آمده است که حکومت قرمطیان در بحرین به صورت شورایی شش نفره اداره می شد.این شورای شش نفره شش وزیر داشتند که همگی با کنکاش یکدیگر تدبیر امور ملک می کردند و از استبداد و خودرأیی پرهیز داشتند به عبارت دیگر قرمطیان از نظر اجتماعی حکومتی ظاهر الصلاح تر از حاکمان و کارگزاران خلفای عباسی داشتند و با وجود فساد عقیده مذهبی، از عدالت اجتماعی برخوردار بودن زیرا در مملکت خویش تحت هیچ عنوانی از رعیت خود مالیات نمی گرفتند و اگر کسی تنگدست یا وام دار می شد از طرف دولت به او وام می دادند تا کارش به سامان شود.در قلمرو حکومت آنان رباخواری معمول نبود، هر غریب که به مملکتشان مهاجرت می کرد اگر کسب یا صنعتی می دانست سرمایه و ابزار کار در اختیارش می نهادند تا کار کند و پس از این که کارش سامان یافت اصل وام را بدون بهره مسترد می کرد.اگر مزرعه و زمین کسی خراب می شد دولت نوکران خود را می گماشت تا زمینش را آباد کنند و برای آباد کردن از صاحب زمین چیزی نمی گرفتند، برای رفاه مردم آسیاها ترتیب داده بودند تا مردم غلّه شان را بیاورند و آرد کنند، آسیابانها از دولت حقوق می گرفتند .
قرمطیان خراج و عشر را در قلمرو حکومت خود ملغی و تجارت را ملی اعلام کرده بودند و ضمن آن که فعالیتی مشترک را وجهه همت قرار داده بودند با توجه به نیازهای محیط در میان خود نوعی مساوات را پذیرفته بودند و مالکیت را به داشتن اسلحه منحصر دانستند .دور نیست که این افکار را از مزدکیان و خرمدینان گرفته باشند.
در اعتقاد قرمطیان و برای پیروان ایشان، زناشویی با دختر و خواهر و نیز میگساری جایز بود، برخی از امیران قرمطی لحسا لواط را نیز برای پیروان خود جایز می دانستند .در سفرنامه ناصر خسرو آمده است:«در شهر لحسا گوشت همه حیوانات فروشند چون گربه و سگ و خر و گاو و گوسپند و غیره و هرچه فروشند سر و پوست آن حیوان، نزدیک گوشتش نهاده باشد تا خریدار داند که چه می خرد و آن جا سگ را فربه کنند همچون گوسپند معلوف تا از فربهی چنان شود که نتواند رفتن، بعد از آن می کشند و می خورند.»
عدد هفت در نزد قرمطیان تقدسی خاص داشت.آنان معتقد بودند که پیامبران اولوالعزم هفت تن بودند، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد، علی و محمد بن اسماعیل و گویند همان سان که هفت آسمان و هفت زمین باشد، اندامهای تن آدمی هفت است:سر، دو دست، دو پا، پشت و شکم، دل.و سر نیز هفت تکّه است:دو چشم، دو گوش، دو سوراخ بینی، دهان.
بیشتر
قرمطیان اعتقاد داشتند که قرآن ظاهری دارد و باطنی و می گفتند هرکس در پی تأویل رود از فرشتگان نیکوکار است و هرکس به ظاهر کار کند از اهریمنان فریبکار 18 .آنچه در ظاهر کتاب و سنّت آمده تمثیلهایی است که در زیر آن ظواهر معنی هایی ژرف نهفته است و منظور شارع مقدس، عمل به باطن کتاب و سنّت است.عمل به باطن باعث نجات و رستگاری است و عمل به ظاهر موجب هلاکت و تباهکاری.
قرمطیان اعتقاد داشتند که نظام اجتماعی با گذشت زمان پیوسته دگرگون می شود و با توجه به اعتقادات ایشان به تأویل، در هر عصری خواستار تغییر مناسبات اجتماعی بودند و اعتقادات اجتماعی خود را با تأویل بر قرآن منطبق می کردند.
ورود به کیش قرمطیان آدابی خاص داشت پیش از آن که کسی به مذهبشان درآید از او پیمانهای سخت می گرفتند و سپس کیش را بر او عرضه می کردند، چون شخص به عضویت فرقه درمی آمد از تمام امکانات مالی به یکسان استفاده می کرد.پس از آن که حمدان در کوفه برای هواداران خود دارالهجره را ساخت و پیروان او در آن جا جمع شدند برای آنان صندوق تعاونی مالی ایجاد کرد، کمکهای آنان شامل زکات فطره و خمس بود، تمام پیروان فرقه از درآمد عمومی به یکسان سود می بردند.در برخی جاها داعی هر قریه اموال تمام مردم را در یک جا گرد می کرد و ازین اموال به هرکس به مقدار حاجتش می داد و همه را به کار وا می داشت تا بدین ترتیب هیچ کس فقیر و محتاج باقی نماند.ابوسعید پس از این که به حکومت رسید همه اموال شهر را در یک جا جمع کرد و چهارپایان را همه به شبانان خود سپرد و همه مردم را به منزله کارمند و کارگزار خود کرد و از اموال عمومی در حق ایشان مواجب برقرار ساخت و چنان ترتیبی نهاد که تمامی اموال جزو اموال عامه و به اصطلاح اموال دولتی به حساب آمد .در سفرنامه ناصر خسرو آمده است که حکومت قرمطیان در بحرین به صورت شورایی شش نفره اداره می شد.این شورای شش نفره شش وزیر داشتند که همگی با کنکاش یکدیگر تدبیر امور ملک می کردند و از استبداد و خودرأیی پرهیز داشتند به عبارت دیگر قرمطیان از نظر اجتماعی حکومتی ظاهر الصلاح تر از حاکمان و کارگزاران خلفای عباسی داشتند و با وجود فساد عقیده مذهبی، از عدالت اجتماعی برخوردار بودن زیرا در مملکت خویش تحت هیچ عنوانی از رعیت خود مالیات نمی گرفتند و اگر کسی تنگدست یا وام دار می شد از طرف دولت به او وام می دادند تا کارش به سامان شود.در قلمرو حکومت آنان رباخواری معمول نبود، هر غریب که به مملکتشان مهاجرت می کرد اگر کسب یا صنعتی می دانست سرمایه و ابزار کار در اختیارش می نهادند تا کار کند و پس از این که کارش سامان یافت اصل وام را بدون بهره مسترد می کرد.اگر مزرعه و زمین کسی خراب می شد دولت نوکران خود را می گماشت تا زمینش را آباد کنند و برای آباد کردن از صاحب زمین چیزی نمی گرفتند، برای رفاه مردم آسیاها ترتیب داده بودند تا مردم غلّه شان را بیاورند و آرد کنند، آسیابانها از دولت حقوق می گرفتند .
قرمطیان خراج و عشر را در قلمرو حکومت خود ملغی و تجارت را ملی اعلام کرده بودند و ضمن آن که فعالیتی مشترک را وجهه همت قرار داده بودند با توجه به نیازهای محیط در میان خود نوعی مساوات را پذیرفته بودند و مالکیت را به داشتن اسلحه منحصر دانستند .دور نیست که این افکار را از مزدکیان و خرمدینان گرفته باشند.
در اعتقاد قرمطیان و برای پیروان ایشان، زناشویی با دختر و خواهر و نیز میگساری جایز بود، برخی از امیران قرمطی لحسا لواط را نیز برای پیروان خود جایز می دانستند .در سفرنامه ناصر خسرو آمده است:«در شهر لحسا گوشت همه حیوانات فروشند چون گربه و سگ و خر و گاو و گوسپند و غیره و هرچه فروشند سر و پوست آن حیوان، نزدیک گوشتش نهاده باشد تا خریدار داند که چه می خرد و آن جا سگ را فربه کنند همچون گوسپند معلوف تا از فربهی چنان شود که نتواند رفتن، بعد از آن می کشند و می خورند.»
عدد هفت در نزد قرمطیان تقدسی خاص داشت.آنان معتقد بودند که پیامبران اولوالعزم هفت تن بودند، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد، علی و محمد بن اسماعیل و گویند همان سان که هفت آسمان و هفت زمین باشد، اندامهای تن آدمی هفت است:سر، دو دست، دو پا، پشت و شکم، دل.و سر نیز هفت تکّه است:دو چشم، دو گوش، دو سوراخ بینی، دهان.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اسماعیلیه و قرامطه در تاریخ
قرمطی یکی از این القاب است.